تنهایی

بدون شرح

تنهایی

بدون شرح

لیلی کوچک من.....

تا تلاقی تمام خطوط موازی منتظرت می مانم.
لیلی کوچک من......نانازم
عاشقانه،عارفانه،بی بهانه، خالصانه،باصداقت،بی نهایت،تا قیامت دوست دارم.
بیشتر از همه ی دنیا..........

 

لطفا متن زیرو تا 24 ساعت دیگه نخون
.
.
.
.
.
 ناناز نخون دیگه !!!!
.
.
.
.
پس یادت باشه من اولین کسی بودم که برات آرزو کردم که شب یلدا بهت خوش بگذره
و از خدا میخوام که همیشه در کناره خانواده محترمت خوش باشی
مواظب خودت باش

وقتی دلم می خواد از غصه و تنهایی بشکنه تو رو به یادم میارم که تو دلم یه کلبه ساختی.اون وقته که دلم دیگه فکر شکستنم نمی کنه.


الان که تو کنارم نیستی درد دلمو به کی بگم؟به کی بگم که دلم همش بهونتو میگیره ؟

تو هوای زنده بودن منی،شعاره اگه بگم ستاره هارو از آسمون واست می چینم و یا خورشید رو با شبات آشتی میدم.شعاره اگه بگم به اندازه یه دریا واست اشک رخیتم.اما این که میگم بدون تو حتی یه لحظه هم نمی تونم زندگی کنم شعار نیست.یک حقیقته که شاید هنوزم باور نکردی و دلیلشم فقط خودمم.

اما من یه دیوونم،دیوونه ای که دل به دریا زده. دل به دریایی که یا در آن غرق میشه یا با تو به ساحل خوشبختی میرسه.

دلم مثله یه کویر شده که در حسرت یه قطره بارونه،بیا نزار این دلم با حسرت بمیره .

اگه تو نباشی منم نیستم تو که باشی منم هستم،منم هستم با یه دنیا خوشبختی.با تو زنده ام ......بی تو میمیرم.

نمیدونی که چقدر دلم برات تنگه.کاش پیشم بودی تا دستایه یخ زدم با گرقتن دستایه گرمت،گرم گرم میشد.

گلم نمیدونی بد جوری دلتنگتم.الان که دارم از دلتنگیام مینویسم چشمام خیس خیسن.مینویسم تا بخونی و بدونی که چه قدر دلم برات تنگ شده.مینویسم که بگم دیگه از این انتظار از این دوری خسته شدم.اگه میدونستی که دستایه سردم حتی طاقت نوشتن این حرف از دوری و انتظار رو هم ندارن تو هم با چشمایه گریون متنهامو می خوندی.

اگه میدونستی که شبها خواب ندارم و روزها از دلتنگی دیگه نایی ندارم شاید تو هم دلتنگ میشدی.

نمی دونی که چقدر دوست دارم دیونه وار دوست دارم و می خوامت.کاش میدونستی این زندگی و این دنیا بدون تو عذاب.

حتی اگه این دل دیونه و عاشق بشکنه بازم برام عزیزی و دوست دارم.از منو دلم هم نخواه که فراموشت کنیم که غیره ممکنه

با اینکه چشمایه بیگناهم همش به خاطره تو بارونین ولی بازم بهونتو میگیرن و همیشه منتظر دیدن تو.

اگه تموم امیدها و آرزوهایه دلمو  بسوزونی بازم دوست دارم بازم زندگی منی و همیشه واسه من بهترینی.

تو حتی اگه با حرفات منو شکنجه بدی بازم برام عزیزی و بیشتر از همه چیز و همه کس دوست دارم.

تو هر چی دوست داری به من بگو ولی من فقط میگم فدایه اون قلب مهربونت فدایه پاکی و صداقتت.

احساسم برایه تو،قلبم برایه تو،زندگیم برایه تو هر کاری که دوست داری میتونی باهاشون بکنی.

تو شاد باش من میسوزم...تو بی خیال باش من میسازم.

در راه عشق تو یه ذره خاکستر شدم که فقط تو میتونی این خاکسترو باز شعله ور کنی.سوختن در آتش عشق تو به من گرمایه یه زندگیه پر امیدو میده.

دل من ماله تو هر کاری کی دوست داری میتونی باهاش بکنی.

با این دل غصه دار،با این دستایه خسته،با این چشمایه بارونی  با وجود همه اینها میخوام بگم بیشتر از همیشه :::::::::

دوست دارم... .

 

 

 


راز سکوت را نم نم اشک می داند و غم تنهایی عشق را خلوت شب میداند

خدایا شکرت که غم را آفریدی ، درد را آفریدی ، دلتنگی را آفریدی ، اشک را آفریدی
چرا که اگر همیشه می خندیدم و شاد بودم تو را از خاطر می بردم
این واقعیت است ؛ من انقدر نمک نشناس هستم که تنها تو را در غم هایم صدا می کنم
چرا که شانه هایم توان تحملشان را ندارد
ای خدا!ای رازدار بندگان شرمگینت
ای توانائی که بر جان و جهان فرمانروایی
ای خدا!تویی که تو تنهاییام صدامو میشنوی-
تو این دنیا تنها تو با سوز دل من آشنایی
پس اگه چیزی گفتم از ناتوانیم بوده
پشیمانم منو ببخش


این دو روزه خیلی عذاب کشیدم خیلی درد داشتم  کاش می دونستی بیش از آنکه درد جسمم را بیازارد روحم را در هم می شکت.
به اندازه تمام ثانیه های عمرم به اندازه  تمام تنهاییام  واسه تنهائی و چشمون بارونی ام که در انتظار تو بودن گریه کردم.
کاش بودی و دست های تنهایم را می فشردی و من سررو شونه های پر مهرت میذاشتم تا بغض و ناباوریم رو واسه  همیشه به گور فراموشی میسپردم
اینو بدون اگه تو نباشی منم نیستم.تو قلب منی ،نفس منی،روح منی حالا اگه اینا رو نداشته باشم پس منم نیستم.
شاید حضور داشته باشم ولی دیگه بودنم رو باور نمیکنم هر جسمی وقتی زندس  که روح داشته باشه بتونه نفس بکشه
اگه نه که درست مثل یه تکه چوب میمونه .حتی نمیتونم فکرشو بکنم که یه لحظه تورو نداشته باشم
به خدا یک لحظه  با تو بودن رو با تمومه دنیا عوض نمیکنم.


 

 


نمیدونم گریه ی من قشنگه یا تو دلت هی برای چشای نمناکم تنگ میشه ؟!

کاش در امتداد سکوتم؛ فریادهای عاشقانه ام را میشنیدی....
کاش در ورای لبخند م غم انگیز ترین نگاهم را میدیدی......
کاش باور می کردی تا ابد در قلبم جای داری!
فقط کاش میدانستی که جز تو از خدا دیگر هیچ چیز نمی خواستم!
برایم کافی بود اگر می دانستی..

****************

 

یاد بگذشته به دل ماند ، دریغ نیست یاری که مرا یاد کند

دیده ام خیره به ره ماند و نداد نامه ای تا دل من شاد کند

خود ندانم چه خطایی کردم  که زمن رشته ی الفت بگسست

در دلش جایی اگر بود مرا پس چرا دیده ز دیدارم بست؟

هر کجا مینگرم باز هم اوست  که به چشمان ترم خیره شده

درد عشقست که با حسرت و سوز بر دل پر شورم چیره شده

گفتم از دیده چو دورش سازم بیگمان زودتر از دل برود

مرگ باید که مرا دریابد  .

 

این اهنگم داره فقط واسه من می خونه که من چقدر ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
 

تنهایی....


یه روز وقتی به گل نیلوفر نگاه می کردم

 ترس تموم وجودمو برداشت که شاید

 منم یه روزمثل گل نیلوفر تنها بشم .

سریع از کنار مرداب دور شدم.

 حالا وقتی که میبینم خودم مرداب شدم

 دنبال یه گل نیلوفر می گردم که از تنهایی نمیرم

 و حالا می فهمم گل نیلوفر مغرور نیست

اون خودشو وقف مرداب کرده
****************************************************

کاش آدما میدونستن........................میدونستن که؟

دل تخته ســـــــــــیاه نیست که هر کی اومد روش بنویسه

 و هر کس هم رفت بشه اسمشو پاک کرد !!!!!!!

شعور یک گیاه در وسط زمستان ، از تابستان گذشته نمی آید،
از بهاری می آید که فرا خواهد رسید. گیاه به روزهای رفته نمی اندیشد.
به روز هایی می اندیشد ، که خواهند آمد.

چرا ما باور نداریم که روزی خواهیم توانست ، ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

بگذار.........

بگذار آن باشم
بگذار آن باشم که با تو تا آخرین لحظه زندگی خواهد ماند
بگذار آن باشم که با صداقت با تو درد دل میکند و با یکرنگی و یکدلی زندگی میکند.
بگذار آن باشم که دیوانه وار در شهر نام تو را فریاد میزند و آن باشم که برای عشقت جان خواهد داد
بگذار همانی باشم که در شادی هایت میخندد و در غم هایت با تو شریک است.
بگذار کسی باشم که به داشتن چینین عشقی مانند تو افتخار کند.
بگذار کسی باشم که وقتی کلمه دوستت دارم را بر زبان می آورد اشک از چشمانش سرازیر شود.
بگذار همانی باشم که تو میخواهی ، همانی باشم که تو آرزوی آن را داری.
بگذار کسی باشم که با احساس سخن نگوید ، از ته دل دردش را بگوید و با تمام وجود عاشق و دل شیفته تو باشد.
بگذار کسی باشم که زمان تنهایی اش تو همان تنهایی او باشیو زمان خوشبختی اش تو همان خوشبختی او باشی
بگذار همانی باشم که با باوری عمیق به تو و زندگی نگاه بیندازد و با احساسی پاک عاشق قلب مهربان تو باشد.
بگذار همانی باشم که بتوانم ستون های استوار زندگی را با محبت و عشق بنا کنم تا تو با آرامش با من زندگی کنی.
بگذار همانی باشم که تو در رویاها منتظر او ماندی
بگذار کسی باشم که دیگر به جز تو به کسی دیگر نگاه نکند
و تنها تو باشی و قلب مهربانت و یک دنیا عشق در وجودش.
اینک من با تمام وجودم کاری می کنم و خواهم کرد که هم تو به آرزوهایت برسی
 و هم خودم آینده ای خوبی را در کنار تو داشته باشم.
بگذار همانی باشم که دوستش میداری ومی خواهی
خانومی عزیزم ...!

؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


باز باران بی ترانه
گریه هایم عاشقانه
می خورد بر سقف قلبم


یاد ایام تو داشتن
می زند سیلی به صورت
باورت شاید نباشد
مرده است قلبم ز دستت


فکر آنکه با تو بودم
با تو بودم شاد بودم
توی دشت آن نگاهت
گم شدن در خاطراتت

بچه ها شوخی شوخی سنگ میزنند
وگنجشکها جدی جدی می میرند
آدمهاشوخی شوخی زخم می زنند
و قلبها جدی جدی می شکنند
وتو شوخی شوخی لبخند زدی
و من جدی جدی عاشق شدم

به نظر تو همه چیز تموم شده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

مهم نیست....


هر چه می‌خواهند فکر کنند  من تو را دوست دارم.

نمی‌ترسم اگر نگاهی ما را کنار هم ببیند

هر چه می‌خواهند اخم کنند

می‌دانم که تو هستی و به همه دنیای من لبخند می‌زنی.

هر چه می‌خواهند سرد باشند

خوب می‌دانی که دستان گرم تو مرا بس است.

هر چه می‌خواهند بکنند

قلبهای من و تو آنچنان به هم گره خورده که با هیچ تبری قطع نمی‌شود.

هر چه می‌خواهند دورم کنند

تو در آن دور دست‌ها خانه داری.

هر چه می‌خواهند حصارها را بلند کنند

قلب برای رسیدن به شهر تو کافیست.

دوست داشتن ... حد و مرز نمی‌شناسد.

بیشتر از تمومه دنیا دوست دارم.

 

 

بازم کجا رفتییییییییییییییییییییییییییییییییی

؟؟؟؟

 

فقط ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

قسم به عشق ،به انتظار،به پنجره!

قسم به شب،به آسمان،به باران

قسم به تو، به عشق تو، به مهر تو!

هرگز به جاده تردید گام نخواهم گذاشت...

نگاهت را به من بسپار!

امانتی هایت را کنار رازقی های دلم،

در جنگل احساسم

و در کلبه عشق پنهان کردم...!

تو می دانی نگاهت به بهانه نفس کشیدن من است

به من بنگر!

هر بار که مهتاب را به من ترجیح می دهی..........

نمی دانی چه دردی می کشم!

تو سکوت می کنی و من

تا بی انتهای آوارگی گریه می کنم...

قسم به دل،به اشک،به ماتم

قسم به روز ،به آسمان،به مهتاب

سکوت من نشانه گلایه نیست

فقط کمی با دل من مدارا کن!

*****

عشق........

                          عشق یعنی خاطره

                                 عشق یعنی همدم بی کسی ها
                                       عشق یعنی آنکه اسمش تو قلبم می مونه

                                            عشق یعنی دقیقه ها را شمردن

                                                  عشق یعنی زیر حسرت شقایق با چشمای خیس و گریون بری تا نبض دقایق

                                                          عشق یعنی گذشتن از اگرها

                                                                  عشق یعنی رسیدن به خو ن و جگر ها

                                                                          عشق یعنی چشمات و ببندی تا غیر اون کسیُ نبینی ...

                                                        

 

گپ خودمونی..........


عشق در یک لحظه پدید میاد و دوست داشتن در امتداد زمان واین اساسی ترین تفاوت میان عشق و دوست داشتن
اگه کسی  با تو هم عقیده نیست وکاری رو که تو علاقه داری اون دوست نداره  به این معنی نیست که خود تو رو هم دوست نداره
وقتی اتفاقی می افته گریه نکن.زیرا دیگه تموم شده و اون اتفاق افتاده...پس بخند...
سعی کن پیشرفت کنی ولی فراموش نکن قبلا کی بودی
خیلی خودتو درگیر نکن ..همیشه اتفاق های خوب زمانی می افته که اصلا انتظارش رو نداری
همیشه یادت باشه که در هر اتفاقی حکمتی نهفته هست
همیشه یادت باشه اکثر چیزهای ناراحت کننده ای که ذهن تورو مشغول میکنن تو زندگیت اتفاق نمی افتن
وقتت رو با کسی تلف نکن ..که حاضر نیست واسه تو وقت بذاره
واسه کسی بمیر که برات تب کنه.

واسه امشب کافیه ..

 

سلام

 

سلامی که گرمای آن از مهیاگاز و کیفیت سینجرگاز و نوع آوری نیک کالا با ضمانت 5 ساله . امشب با تمام غمهایم کنار مهیا گاز نشسته ام و با خودکار بل این نامه را می نویسم زیرا این نام نیک است که می ماند، هنگامی که از من جدا شدی و آن نگاه سرد را از من گذراندی این فقط ضد یخ کاسپین بود که پیکر یخ زده ام را آب کرد و این بیمه آسیا و ایران بود که آسایشم را فراهم کرد، همانطورکه نیاز امروز پشتوانه فردا است باید اعتراف کنم که نگاهت اثر عجیبی بر کاست دنا و طه بر جا گذاشته. دلم می خواهد بر قله بینالود سفر کنیم و در لابلای کوه های سر به فلک کشیده بهانه نمکی بخوریم. بیا تا راه سخت و طاقت فرسای زندگی را با پژو پرشیای جدید که افتخار ملی است آغاز کنیم و با روغن ترمزهای سپهر و فومن شیمی آسوده خاطر سفر کنیم. بیا تا پیچهای زندگی را با ابزار مهدی باز کنیم و عشقمان را با ساختمان از پیش ساخته شده ی بانک مسکن بهتر آغاز کنیم و سقفش را ایزوگام شرق کنیم. و آن را با کاغذ دیواری نائین زینت دهیم و مانند خانه سبز همه اش را سبز کنیم و اتاقهایش را با فرش محتشم کاشان و ستاره کویر یزد رنگین کمان کنیم

بیا تا دلهای سوخته مان را با کرم ضد آفتاب ب ب ک مرهم بگذاریم، بیا روزهایمان را با خمیر دندان داروگر 2 که حاوی فلوراید است آغاز کنیم و عشقمان را با صدای بلند از دل دوو پخش جدید پارس پخش کنیم و اشکمان را با دستمال کاغذی نرمه پاک کنیم.بیا تا دست در دست هم دهیم به مهر میهن خویش را کنیم آباد

 

هیچ وقت رازت روبه کسی نگو

وقتی خودت نمی تونی رازت رو نگهداری از دیگران چه انتظاری داری .

( باربارا دی آنجلیس )

 

مرگ.....

 

بعدازمرگم به سرقبرم بیا مبادا از گورستان خلوت وحشت کنی، زیرادر آنجاقلبم آرام خفته است
مبادا اشک بریزی زیرا چشمان من همواره با تواشک خواهد ریخت
هرگاه شمعی رادرحال سوختن دیدی مرا به یاد آور
هرگاه ترانه ی غم انگیزی شنیدی آنرا به یاد من زمزمه کن
اگر سهم من از این همه ستاره فقط سوسوی غریبی است،
غمی نیست.
همین انتظار رسیدن شب برایم کافیست
هر جا که باشی به یادت خواهم بود.

 

 نگاهت در زلال آب پیداست

 حضور فصل باران با تو زیباست

چگونه با دوبیتی از تو گویم

 سزاوار نگاهت بیش از اینهاست.

**************

کجاییییییییییییییییییییی؟؟؟؟؟؟

 

تورابرای تو می خواهم وزندگی را برای نفسهای تو

***********************************************************

اگه توراه رسیدن به هدفت مانع وجود داره ناراحت نشو

چون همین موانع باعث میشن که تو تلاشتو واسه رسیدن به هدفت بیشتر کنی.

 

 

شب و سیاهی و تردید آنسوی اینجاست
اگر چه آنسوی اینجارا کسی نمی بیند.

 

 

دل تنگم

دیگر آمدنت در خیالم آنقدر گنگ است که نمی‌بینمت 
سنگینی نگاهت را مدتهاست که حس نکرده ام من مبهوت مانده ام که چگونه این همه زمان را صبوررانه گذرنده ای؟!
من نگاه ملتمسم را در این واژه ها  پر کرده ام که شاید........
.................................................
دیگر زبانم از گفتن جملات هراسیده است و دستهایم بیش از هر زمان دیگر نام تو را قلم می زنند و در این سایه سار خیال با زیباترین رنگها چشمهایت را به تصویر می کشم....
و نگاهت را جادویی گنگ می کنم که شاید با دیدن تصویر چشمهایت جادو شوی...
تا به حال نوشته بودم ؟
به گمانم نه !
پس اینبار برایت می نویسم که :
دست نوشته هایت سر خوشی را به قلبم هدیه می کنند .
می‌خواهمت هنوز ؟؟؟
گاه چنان آشفته و گنگ می شوم که تردید در باورهایم ریشه می دواند
اما باز هم در آخرین لحظه تکرار می کنم که حتی اگر چشمانت بیگانه بنگرند.
می‌خوانمت هنوز ، حتی اگر دستانت مرا جستجو نکنند
هیچ بارانی قادر نخواهد بود تو را از کوچه اندیشه‌هایم بشوید.
و اینها برای یک عمر سرخوش بودن و شیدایی کردن کافی است.
به گمانم در ورای این کلمات می خواستم بگویم که :
خیلی سخته که عزیز ترین کست بهت دروغ بگه .......................  

دلتنگم به همین سادگی

   

خانومی...

 

لطفآ بگو کجایی !!!

 

...

 

ای حضور تو همیشه یه بهونه واسه موندن

واسه مقدم حضورت لحظه لحظه جون سپردن..............