تنهایی

بدون شرح

تنهایی

بدون شرح

 

             شب قدر 

                                التــماس دعــا 

 

 

معلمم به خط فاصله مى گفت خط تیره
خوب میدانست

فاصله ها چه به روزگار آدمها مى آورند

 

 

 

آدمــها کنــارت هستند.
تا کـــی؟
تا وقتـــی که به تو احتــیاج دارند. 

از پیشــت میروند یک روز...‍
کدام روز؟
...وقتی کســی جایت آمد.
دوستــت دارند.
تا چه موقع؟
تا موقعی که کسی دیگر را برای دوســت داشـتن پیــدا کنـند.
میگویــند عاشــقت هســتند برای همیشه.
نه... فقط تا وقتی که نوبت بــــــازی با تو تمام بشود.
و این است بازی باهــم بودن.


خدایا گرمه آغوشت من میدونم 

خدایا سرد این پایین از اون بالا اگه میشه نگاه کن

خدایا سرد این دستام از اون بالا خودت ببین میلرزه مگه حتی همه دنیا به این دوری به این سردی می ارزه ؟؟

تمومش کن دیگه بسه شدم از زندگی خسته

ی زخمی دارم که از دردش هنوزم که هنوزه  میسوزم

خدایا من دارم میام یکم با من مدارا کن شنیدم گرمه آغوشت اگه میشه منم ی گوشه جا کن

دیگه از دنیا بریدم دلم خیلی گرفته تو کجایی که ببینی همه جارو غم گرفته

 

از قصه ی چوپان ِ دروغگو بفهمید  

وقتی کسی فریاد  کمک برآورد .... 

کمکش کنید  

چون یا از تنهایی دلش گرفته یا یه گرگ در کاره !

افسانه را رها کن
دوری دوستی کدام است؟
فاصله هایند که عشق را می بلعند...
من اگر نباشم دیگری جایم را میگیرد
به همین سادگی!!!!!!!!!!!!!!


دلم گرفته از انبوه ابرها... یه احساس افتابی میخوام.
یه شانه کم دارم
برای شکستن بغض باروری
که تا لبه  پلک هایم
بالا امده است ....
کی منو پناه میده؟ 

کی بهتر از خودت؟

خدا جون دوست دارم 

خدا جون یه نظرم منو ببین.توکه میدونی دوست دارم.حق داری ناز کنی 

بهتم میاد ولی من چیزی ندارم که بتونم بخرم.  

تمام روزهایم را با کابوس پرنده ی کوچکی  

سرمیکنم که به هوای گلدان پشت پنجره میاید 

و به شیشه میخورد... .

راز عشق ورزیدن به هرچیز

درک این جمله است:

شاید روزی از دست برود.

 

نوشتن از نبودنت بهم کمک نمیکنه ... . 

 

 

عشق قصه ای نبود که بایکی بود یکی نبود شروع شه  

عشق کلاغی بود که هرگز به خونش نرسید.

 

خورشید تمام نقاشیهایم سیاه است 

شاید از ترس و دلهره و خواستن های  

بحقی که جواب نگرفته خبر میدهد.