تنهایی

بدون شرح

تنهایی

بدون شرح


راز سکوت را نم نم اشک می داند و غم تنهایی عشق را خلوت شب میداند

خدایا شکرت که غم را آفریدی ، درد را آفریدی ، دلتنگی را آفریدی ، اشک را آفریدی
چرا که اگر همیشه می خندیدم و شاد بودم تو را از خاطر می بردم
این واقعیت است ؛ من انقدر نمک نشناس هستم که تنها تو را در غم هایم صدا می کنم
چرا که شانه هایم توان تحملشان را ندارد
ای خدا!ای رازدار بندگان شرمگینت
ای توانائی که بر جان و جهان فرمانروایی
ای خدا!تویی که تو تنهاییام صدامو میشنوی-
تو این دنیا تنها تو با سوز دل من آشنایی
پس اگه چیزی گفتم از ناتوانیم بوده
پشیمانم منو ببخش


این دو روزه خیلی عذاب کشیدم خیلی درد داشتم  کاش می دونستی بیش از آنکه درد جسمم را بیازارد روحم را در هم می شکت.
به اندازه تمام ثانیه های عمرم به اندازه  تمام تنهاییام  واسه تنهائی و چشمون بارونی ام که در انتظار تو بودن گریه کردم.
کاش بودی و دست های تنهایم را می فشردی و من سررو شونه های پر مهرت میذاشتم تا بغض و ناباوریم رو واسه  همیشه به گور فراموشی میسپردم
اینو بدون اگه تو نباشی منم نیستم.تو قلب منی ،نفس منی،روح منی حالا اگه اینا رو نداشته باشم پس منم نیستم.
شاید حضور داشته باشم ولی دیگه بودنم رو باور نمیکنم هر جسمی وقتی زندس  که روح داشته باشه بتونه نفس بکشه
اگه نه که درست مثل یه تکه چوب میمونه .حتی نمیتونم فکرشو بکنم که یه لحظه تورو نداشته باشم
به خدا یک لحظه  با تو بودن رو با تمومه دنیا عوض نمیکنم.


 

نظرات 1 + ارسال نظر
خودت که میشناسی سه‌شنبه 28 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 08:44 ب.ظ

بعد از چند روز دوباره میخوام نظرمو بنویسم . من وبلاگتو این چند روز میخوندم .اما هیچ نظری ندادم .چرا فکر کردی نظر قبل مال من بوده؟من هر وقت بخوام نظر بدم به همین اسمی که میشناسی نظر میدم.دلیلی نداره خودمو پنهان کنم.

سلام خانومی ممنون که برام نظر گذاشتی. ولی یه حسی بهم گفت که تویی فردا توضیح میدم .اگه تو نظر نزاری این وبلاگم میمیره ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد