تنهایی

بدون شرح

تنهایی

بدون شرح

...

در امتداد لحظه ها.....
میان بغض، سکوتی از جنس فریاد است

*******
شاید یک نفر هست که مرا میفهمد
رنگ زرد گلستان مرا میفهمد
دلم از تشنگی عشق کویری شده است
شاید دلش حسرت باران مرا میفهمد
یک نفر هست که خودش سبز ترین خاطره هاست
شاید غم زرد گلستان مرا میفهمد
شاید یک نفر هست که همیشه صمیمانه و سبز
غزل بی سر رو سامان مرا میفهمد
شاید... .
                         شاید... .
                                                   شاید... .
اما
ایمانم رو از دست نمیدم وقت طلوع میرسد
وقت طلوع... ؟

 

 

جاتون خالی پُفیلا میخورم   .... یکی تو..یکی بازم تو ... یکی تو ...همش ماله تو...

نظرات 1 + ارسال نظر
خودت که میشناسی یکشنبه 1 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 06:01 ب.ظ

به خاطر دعاهات ممنون.شایداگه دعا نمیکردی افتاده بودم .باورت نمیشه مغزم خالی شده بود ۲تا سوال آخرشو دیروز حل کردیم بلد بودم . امروز هیچیش یادم نمیومد.البته تقصیریم نداشتم امروزو بدشروع کردم.صبح یه سگ تو کوچه بود که خیلی ترسیدم از وسط راه برگشتم با گریه با ک... رفتم واسه همین هر چی خوندم پرید.اونجور که حساب کردم احتمالا لب مرز قبولم.میبخشیدوقتتوگرفتم.

منو شرمنده نکن هر کاری بکنم انجام وظیفست همین.با خوشحالیت خوشحال میشم.
دیشب خیلی دعات کردم واستم نماز حاجت خوندم تو هم بد به دلت راه نده حتمآ پاس میشی.
این شبا حسینیه ها یه حالو هوایه دیگه دارن پیرهن مشکیا،پرچمهای سبز،اسم آقا دورتادور حسینیه ،چشمای گریون نوحه خونا که میگن آقارو صدا بزن که صدات به کربلا برسه.عضادارا که عاشقانه سینه میزنن.میدونی حس میکنی همه منتظر این روزا بودن حس میکنی همه یه جورایی یه حاجتی دارن دوست داری بشینی خودتو سبک کنی .

خیلی حرف زدم نه..خوش باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد