تنهایی

بدون شرح

تنهایی

بدون شرح

تنهای

نمیدونم چرا دلم گرفته.دوست دارو لابه لایه این بارونا یه دل سیر گریه کنم
دوست دارم  اینقدر به آسمون و ابراش نگاه کنم تا هم رنگ تنهاییام بشن اینقدر نگاه کنم تا شکل دلتنگیام بشن
اینقدر که اونا هم هوس گریه کنن
در خلوت یلدایی دلم به همه چیز فکر میکنم دلتنگیام،تنهاییام به تو .....و فقط گریه میکنم
چششمامو میبندم و تو آینده پرسه میزنم. تداعی مکنم تورو زندگی رو باهم بودنمونو.....حست میکنم
حتی اینقدر تورو نزدیک میبینم که میتونم لمست کنم
کاش فقط یه بار میشد رو شونه هات گریه کنم فقط یه بار
فقط یه بار یه دل سیر گریه کنم
میدونی که بی تو بودنم مرگه برام .
دوست دارم برایه تو زندگی کنم.زندگی که همش در با تو بودن خلاصه شده.
نانازم تو آسمون تنهاییام فقط تو هستی و فقط هم تو خواهی ماند
دارم شوری اشکامو رو لبام احساس میکنم .اشکام ،چشمام،قلبم ،احساسم ،شادیهام،زندگیم همش ماله تو.
تو هم هر چی غم،غصه،ناراحتی،تنهایی داری ماله من .
قسم میخورم به خدایی که میدونم اونم خیلی دوست داره  تا جایی که ناراحتت نکنم هیچ وقت تنهات نزارم.
هیچ وقت  ..  هیچ وقت  ..  هیچ وقت.. 

 
 
 

نظرات 1 + ارسال نظر
خودت که میشناسی چهارشنبه 6 دی‌ماه سال 1385 ساعت 10:31 ب.ظ

بارون امروز خیلی خوب بود . تو دان طاقت نیاوردیم با م... زدیم بیرون.زیر بارون. وااااااااااااای نمیدونی چه حسی بود . تخلیه شدیم .سبک شدیم و بر گشتیم. گفتم که لذتی که از زمستونو سرما و برف و بارونش میبرم با هیچی قابل قیاس نیست.راستیییییی منم بعدش گریه کردم .اما هیچکی نفهمید.

اره گلم هوا امروز حال میداد فقط گریه کنی.ولی تو گریه نکن حیف اون چشمای مهربون نیست که بارونی شن ناناز

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد