تنهایی

بدون شرح

تنهایی

بدون شرح

حرف اخر

باید شجاعت عاشقانه از دست دادنو داشته باشم 

 نه حماقت به هر قیمت نگه داشتنو . 

  

دیگه خودمو تحقییر نمیکنم.  

هرچی میشه به درک.چرا خودمو کوچیک کنم؟ 

به عشق کی ؟به یاد کی ؟ 

وقتی کسی قدرتو نمیدونه بزار همه برن به درک 

چرا باید این همه خودمو به اب اتیش بزنم؟  

چرا باید عزیزترین کسهام که از گوشت و خون منن ازم برنجن به خاطر 

کسی که هیچی نمیفهمه؟ 

 هااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا 

خدایا خودت تمومش کن 

خرابتم به مولا،همین یه کارو بکن واسم 

یا بهشت یا جهنم،برزختو دوس ندارم.

 

نظرات 2 + ارسال نظر
تک درخت(رابینسون) چهارشنبه 10 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 07:46 ق.ظ http://1takderakht.blogfa.com/

سلام رفیق. امروز با وبت آشنا شدم. چرا اینقدر تلخ می نویسی؟ زندگی ارزش اینقدر ناراحتی رو نداره... من از همه چی خبر ندارم اما بعد از گذشت این چند سال فهمیدم که زندگی ارزش دلتنگی رو نداره....... بی خیال رفیق. خوش باشی

سلام
خوش اومدی.

الان فهمیدم که ارزش نداره
ولی کمی دیر شده بهای سنگینی دادم واسه اینی که الان فهمیدم

ZiZoOo شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 04:24 ب.ظ http://shaloot.blogsky.com

این پستت رو خیلی دوست داشتم احد جان .
بخاطر چیز با ارزشی که بدست آوردی خوشحالم .
اما بهای سنگین ... امیدوارم دیگه تکرار نشه .

منم تازگیا بهای یه تجربه رو دادم . خیلی کوچیک بود اما برای من که از خودم خیلی توقع دارم خیلی بزرگ بود .

دوباره ساختن هم سخته هم قشنگه . موفق باشی

تجربه خوبی بود ولی بهاش خیلی سنگین بود
به قیمت از دست دادن خونوادم. مادرم از همه مهمتر
به قیمت اینکه دلم مردن میخواد هوس خودکشی
به قیمت اینکه دیگه نا ندارم از اول شروع کنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد